کد مطلب:140525 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

واقعه منزل نصیبین
چون اهل بیت رسالت را آن قوم ضلالت آئین به نزدیكی شهر نصیبین آوردند سرها را از صندوقها بدر آوردند و بر نیزه های بلندی زدند و در نظر اهل بیت جلوه دادند فلما رات زینب رأس اخیها بكت و انشات تقول همینكه چشم علیا مكرمه زینب خاتون بسر برادر افتاد با چشم گریان این ابیات را انشاء نمود زبانحال آن مخدره



اتشهرونا فی البریة عنوة

و والدنا اوحی الیه جلیل



كفرتم برب العرش ثم نبیه

كان لم یجئكم فی الزمان رسول



لحاكم اله العرش یا شر امة

لكم فی لظی یوم المعاد عویل



معین صاحب روضه می نویسد كه لشگر كس بنزد حاكم نصیبین فرستادند كه نام او مقصود بن الیاس بود كه شهر را بیارائید و به استقبال بدرآئید یا مرونه بتزئین البلد و القری و تحسین الضیافة و القری دخلوها فی كبكبة عظیمة بعد از آراستن شهر و آوردن اسیران به در دروازه و دیدن تماشائیان فما لبثوا الا ان برقت سحابة علیهم ببرق من القهر الالهی ناگاه به قدرت الهی از ابر قهر و غضب پادشاهی برقی پدید آمد كه یك نیمه شهر را سوخت غوغا در شهر پدیدار شد مردمان بهم برآمده لشگریان خجالت زده از آن شهر به در آمدند قصد مرحله دیگر كردند به شهری


رسیدند كه رئیس آنجا سلیمان بن یوسف بود.